دختر و پسر عمو



و این روزها تقریبا شش ماه است که با هم زیر یک سقف هستیم. اتفاقات زیادی افتاده، مادربزرگ من به رحمت خدا رفته، خواهرم بیماری بدی گرفته، پدرم انتخابهای اشتباهی برای سرمایه گزاری کرده، حال مادرم اصلا خوب نیست و من نگران تک تکشان هستم و فاصله و تنهایی خسته ام کرده. گاهی بی دلیل به پسر عمو گیر میدهم و آرامی اش که گاهی آزار دهنده میشود آن مواقع نجاتم میدهد :)) زندگی سخت روتین وار شده، احساس تنهایی مضاعف میکنم و گاهی لایه هایی از افسردگی را با خودم حمل میکنم.
تو روزی آمدی که من بعد از شکستهای متوالی دوباره تصمیم گرفته بودم از نو بسازم.روزی که من سخت برای ساختن دوباره،برای فراموشی تلخی شکستها سخت تلاش میکردمبرنامه ریزی کرده بودم که در سال جدید درآمد داشته باشم،اولین مسافرت خارج از کشور بدون خانواده را بروم،تصمیم گرفته بودم آدم بهتر و باتجربه تری بشوم.تو آمدی و تمام برنامه های قبلی من به هم ریخت اما امروز میتوانم بگویم من از نو ساختم،تجربه های جدیدی داشتم، آدم بهتری شدم و آرامش و شادی و البته معنای

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ طراحی سایت حاشیه مواد مخدر مجله فراستو آریاشاپ جاده غزنوی سال تو فروشگاه شیرآلات آریا