و این روزها تقریبا شش ماه است که با هم زیر یک سقف هستیم. اتفاقات زیادی افتاده، مادربزرگ من به رحمت خدا رفته، خواهرم بیماری بدی گرفته، پدرم انتخابهای اشتباهی برای سرمایه گزاری کرده، حال مادرم اصلا خوب نیست و من نگران تک تکشان هستم و فاصله و تنهایی خسته ام کرده. گاهی بی دلیل به پسر عمو گیر میدهم و آرامی اش که گاهی آزار دهنده میشود آن مواقع نجاتم میدهد :)) زندگی سخت روتین وار شده، احساس تنهایی مضاعف میکنم و گاهی لایه هایی از افسردگی را با خودم حمل میکنم.
اشتراک گذاری در تلگرام
درباره این سایت